أَلرُّقْیَةِالشَّرْعِیَّة

ما آمده ایم تا بایاری الله متعال جادوگران و فالگیران و رمالان وخادمان سحر و جادو را با آیات قرآن کریم و روش رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به چالش بکشیم.

أَلرُّقْیَةِالشَّرْعِیَّة

ما آمده ایم تا بایاری الله متعال جادوگران و فالگیران و رمالان وخادمان سحر و جادو را با آیات قرآن کریم و روش رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به چالش بکشیم.

سخن گفتن جن بر زبان جن زده حقیقت یا خیال؟

الحمد لله نستعینه ونستغفره ونعوذ به من شرور أنفسنا، من یهد الله فلا مضل له، ومن یضلل فلا هادی له، وأشهد أن لا إله إلا الله، وأشهد أن محمدا عبده ورسوله

یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله وقولوا قولا سدیدا یصلح لکم أعمالکم، ویغفر لکم ذنوبکم، ومن یطع الله ورسوله فقد فاز فوزا عظیما


                پذیرفتن اخبار وتصدیق آن  دارای ضوابط وقواعد مختص به خود است که درنزد اهل علم به علم رجال (سندشناسی حدیث)معروف است. وصرف این که خبری درکتابی نقل گردیده باشد دلیل برصحت آن خبر نبوده هرچند که مولف آن کتاب نامی بلند وشهرت خاصی داشته باشد.الله متعال درپذیرش اخبار وسخنان توصیه به تحقیق نموده است وازقبول سخنان بدون تحقیق منع نموده وپشیمانی را نتیجه عدم تحقیق درپذیرش اقوال بیان میدارد.الله متعال میفرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ: ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر فاسقی خبری را برای شما آورد پس آن را تحقیق کنید، مبادا گروهی را به جهالت آسیب رسانید. ومیفرماید: «وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ»: (دو شاهد عادل از خودتان بگیرید). «طلاق/2»

برهمین اساس سلف صالح ما دقت و توجه خاصی بر اسناد و روات اخبار واحادیث داشتند.چنانکه امام مسلم درمقدمه صحیح خویش باسند از ابن سیرین رحمه الله نقل میکند که فرمود:إن هذا العلم دین، فانظروا عمن تأخذون دینکم».  یعنی: براستی که این علم (اسناد حدیث) جزو دین است، پس بنگرید که دینتان را از چه کسی می آموزید. ابوعلی جیاتی رحمه الله میگوید: خداوند سه چیز را به این امت اختصاص داده است: 1:اسناد (سند شناسی). 2) انساب (نسب شناسی). 3) اعراب (حرکت گذاری کلمات) باید دانست که اسناد خصوصیتی بسیار ارزشمند، از ویژگیهای این امت و سنت مؤکده است. یحیی بن معین ‌‌‌‌گوید: «داشتن اسناد عالی، نشانهی نزدیکی به خدا و سید المرسلین است، آنانی که همتی بلند و روحیه‌‌ای قوی داشتند، به قصد ملاقات با علمایی که اسناد عالی نزد آنان بود به شهرهای دور دست میرفتند و فاصلههای طولانی را طی میکردند، و اگر بدلایلی نمیتوانستند حضورا به خدمت اینگونه دانشمندان برسند، تلاش میکردند از آنان اجازه بگیرند و از راه مکاتبات و درخواستها از دانش ارزشمندشان استفاده کنند، این یکی از انواع کسب علم در نزد اهل حدیث و علمای مشهور و فاضل در قدیم و جدید است.( المواهب الدنیة و شجرة النور الزکیة/11.)

عبدالله ابن مبارک میگوید: «اسناد جزئی از دین است لذا اگر اسناد نبود هرکس هر چه میخواست میگفت.( تدریب الراوی2/160) سفیان ثوری گوید: « اسناد اسلحهی مؤمن است، وقتی اسلحه نداشته باشد با چه وسیلهای میجنگد ( تدریب الراوی2/160) یزید بن زریع گوید: «هر دینی قهرمانانی دارد و قهرمانان این دین صاحبان اسناد هستند». سفیان بن عینیه گوید: یک روز زهری حدیثی (با اسناد) روایت کرد به او گفتم: چرا بدون سند حدیث روایت نمیکنی؟ گفت: آیا میتوانی بدون نردبان بر بام بالا روی؟ یحیی بن سعید گوید: (به حدیث نگاه نکنید، به اسناد آن توجه داشته باشید، اگر سند آن صحیح بود آن را قبول کنید، اگر سند آن صحیح نبود با آن حدیث فریب نخورید.( شجره النور الزکیه/ ص11. و تدریب الراوی2/160)

این مقدمه را بدین خاطر بیان نمودم که مختصرا جایگاه اسناد درنقل اقوال واخبار برخواننده ی گرامی روشن گردد وجایگاه سند درروایات وآثار برای خواننده مشخص گردد وبدانیم که هر نقل قولی که درهرکتابی بیان گردید واجب است دراسناد آن بررسی نمود تا صحت وسقم آن تبیین گردد ونباید اقوالی که سند صحیح ندارند ویافاقد سند هستند را قبول کرد تا برسد به اینکه به نشر وبیانش نیز اقدام شود.

 

 

 

 

 

 

چندی پیش نقل قولی ازامام احمد ابن حنبل رحمه الله درصفحات مجازی نشرگردید مبنی براینکه ایشان درمان بارقیه را برای شخص مجنون و مصروع که توسط سحر وجن آسیب دیده را رد نموده وتکلم شیطان را برزبان مصروع را انکار نموده است.برحسب خط مش کانال  الرقیه الشرعیه ردونقد  براین ادعا دراین مقاله تقدیم حضور خواننده ی گرامی میگردد وازالله متعال تمنا دارم آن را مفید حال خواننده ی گرامی قرار دهد.

متن شبهه

درکانال  شبهه ساز نقلی ازامام احمد ابن حنبل رحمه الله بدون ذکر متن عربی آن درج شده بود وصرفا به ترجمه ی آن بسنده شده بود ومنبع این قول کتاب بدائع الفوائد ازابن قیم جوزیه بیان گردیده که متن عربی آن ارایه میگردد..

سألته عن رجل یزعم أنه یعالج المجنون من الصرع بالرقى والعزائم ویزعم أنه یخاطب الجن ویکلمهم وفیهم من یحدثه فترى أنه یدفع إلیه الرجل المجنون لیعالجه قال ما أدری ما هذا ما سمعت فی هذا شیئا ولا احب لأحد أن یفعله وترکه أحب إلى : از او(امام احمد بن حنبل)درباره کسی پرسیدم که ادعا داردجن زدگان  دچار صرع را با رقیه و ادعیه و تعاویذ درمان می کند و ادعا می کند که جن را مورد خطاب قرار می دهد و با آنان سخن می گوید و برخی از اجنه نیز با او سخن می گویند و اشخاص جن زده به او تحویل داده میشوند تا آنها را معالجه کند؟
فرمود:من نمی دانم این دیگر چیست! چیزی(حدیث و اثری)در این باره نشنیده ام و دوست ندارم احدی این کار را انجام دهد و ترک آن در نظرم بهتر است منبع:بدائع الفوائد ابن القیم/ ص327/به نقل از یکی از کتب "مسائل امام احمد".

 

 

صرفنظر از عدم دقت درترجمه متن توسط مترجم کانال فوق درپاسخ به این شبهه وبیان عدم صحیح بودن آن میگویم:

اولا:دچار شدن انسان به بیماری صرع وجنون توسط جن و خطاب قرار دادن وتکلم جنی داخل بدن شخص جن زده ومجنون از فعل رسول الله صلی الله علیه وسلم ثابت است.

حدیث اول:

 عَنْ عُثْمَانَ بْنِ أَبِی الْعَاصِ، قَالَ: لَمَّا اسْتَعْمَلَنِی رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - عَلَى الطَّائِفِ، جَعَلَ یَعْرِضُ لِی شَیْءٌ فِی صَلَاتِی، حَتَّى مَا أَدْرِی مَا أُصَلِّی، فَلَمَّا رَأَیْتُ ذَلِکَ، رَحَلْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ -، فَقَالَ: "ابْنُ أَبِی الْعَاصِ؟ " قُلْتُ: نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ: "مَا جَاءَ بِکَ؟ " قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَرَضَ لِی شَیْءٌ فِی صَلَاتِی، حَتَّى مَا أَدْرِی مَا أُصَلِّی. قَالَ: "ذَاکَ الشَّیْطَانُ، ادْنُهْ" فَدَنَوْتُ مِنْهُ، فَجَلَسْتُ عَلَى صُدُورِ قَدَمَیَّ، قَالَ: فَضَرَبَ صَدْرِی بِیَدِهِ، وَتَفَلَ فِی فَمِی، وَقَالَ: "اخْرُجْ عَدُوَّ اللَّهِ" فَفَعَلَ ذَلِکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ قَالَ: "الْحَقْ بِعَمَلِکَ: از عثمان بن ابی العاص روایت شده که می گوید: زمانی که رسول الله - صلى الله علیه وسلم - مرا در طایف مامور کرد؛ در نمازهایم چنان دچار وسوسه شدم که نمی دانستم چند رکعت خوانده ام و چند رکعت باقیمانده است. برای حل این مشکل به محضر رسول الله - صلى الله علیه وسلم - شتافتم. رسول الله - صلى الله علیه وسلم - فرمود: « تو ابن ابی العاص هستی؟» گفتم: آری، فرمود: برای چه منظوری آمده ای؟ عرض کردم: ای پیامبر خدا - صلى الله علیه وسلم - ! در نماز دچار مشکل شده ام ، حتی قادر به حفظ تعداد رکعت ها نیز نیستم. فرمود: آری ، این کار شیطان است، نزدیک من بیا. نزدیک رسول الله - صلى الله علیه وسلم - رفتم. روی دو زانو نشستم. رسول الله - صلى الله علیه وسلم - دست مبارک را بر سینه من زد و در دهنم آب دهن خود را انداخت و فرمود: ای دشمن خدا بیرون بیا. این جمله را سه بار تکرار کرد، بعد فرمود: برو عملت را انجام بده(صحیح سنن ابن ماجه: 2/273 . شماره : 2858)

حدیث دوم:

عن أم أبان بنت الوازع بن زارع فی عامر العبدی ؛ عن أبیها أن جدها الزارع انطلق إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم فانطلق معه بابن له مجنون - أو ابن أخت له - قال جدی : فلما قدمنا على رسول الله صلى الله علیه وسلم قلت : إن معی ابنا لی - أو ابن أخت لی - مجنون أتیتک به تدعو الله له . قال : ائتنی به قال : فانطلقت به إلیه وهو فی الرکاب فأطلقت عنه وألقیت عنه ثیاب السفر وألبسته ثوبین حسنین وأخذت بیده حتى انتهیت به إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال : ادنه منی اجعل ظهره مما یلینی قال : بمجامع ثوبه من أعلاه وأسفله فجعل یضرب ظهره حتى رأیت بیاض إبطیه ویقول : اخرج عدو الله اخرج عدو الله فأقبل ینظر نظر الصحیح لیس بنظره الأول ثم أقعده رسول الله صلى الله علیه وسلم بین یدیه فدعا له بماء فمسح وجهه ودعا له فلم یکن فی الوفد أحد بعد دعوة رسول الله صلى الله علیه وسلم یفضل علیه (مجمع الزوائد: 9/2 و الطبرانی فی معجم الکبیر ج5/ص276 ح5314)

از ام ابان دختر وازع بن زارع بن عامر عبدی از پدرش روایت کرده که: زارع پسر دیوانه ی خود را نزد رسول الله - صلى الله علیه وسلم - برد. جد من می گوید: وقتی نزد رسول الله - صلى الله علیه وسلم - رسیدیم، عرض کردم: من پسرم را که مجنون است پیش شما آورده ام تا از خداوند برای او دعا کنید. رسول الله - صلى الله علیه وسلم - فرمود: «او را نزد من بیار» در حالی که آن پسر در میان بارهایم بود، او را نزد رسول الله - صلى الله علیه وسلم - آوردم. او را باز کردم ، لباسهای سفرش را بیرون آورده و لباس خوب و نو بر تنش کردم، دستش را گرفته و به محضر رسول الله - صلى الله علیه وسلم - بردم. رسول الله - صلى الله علیه وسلم - خطاب به پسر بچه فرمود: از من نزدیک شو، رسول الله - صلى الله علیه وسلم - پشت او را به طرف من کرد و اطراف لباسهایش را در دست گرفته، بر پشت او می زد و چنان دست خود را برای زدن بالا برد که سفیدی بغل مبارکش دیده می شد، می زد و می فرمود: «اخرج عدو الله ، اخرج عدو الله » ای دشمن خدا بیرون بیا، بیرون بیا. پسر بچه با هوش و هواس به اطراف خود نگاه می کرد ، نگاهی که بانگاه قبلی اش بسیار متفاوت بود . سپس رسول الله - صلى الله علیه وسلم - او را در جلو خود نشاند ، دست مبارکش را بر صورتش کشید، بعد از دعاء رسول الله - صلى الله علیه وسلم - در آن میان کسی بهتر و با هوش تر از او پیدا نمی شد...

نکته ای که لازم است بدان اشاره شود این است که روایت فوق از ام ابان را امام احمد ابن حنبل نیز باکمی اختصار درمسند خود روایت کرده است وهمین دلیلی  قوی بر باطل بودن نقل قول ازامام احمد درکتاب بدایع الفواید است.بین قولی که ازامام نقل شده است دراین کتاب با روایاتی که خود امام احمد دراثبات جن زدگی وتکلم باجن توسط رسول الله صلی الله علیه وسلم درمسندش نقل  کرده تعارض وجود دارد.

حدیث سوم:

عن یعلى بن مرّة قال : " لقد رأیت من رسول الله صلى الله علیه وسلم ثلاثاً ما رآها أحد قبلی ، ولا یراها أحد بعدی لقد خرجت معه فی سفر ، حتى إذا کنا ببعض الطریق مررنا بامراة جالسة معها صبی لها ، فقالت یا رسول الله : هذا الصبی أصابه بلاء وأصابنا منه بلاء ، یؤخذ فی الیوم ما أدری کم مرة ، قال : ( ناولینیه ) ، فرفعته إلیه ، فجعلته بینه وبین واسطة الرحل ، ثم فغر ( فاه ) ، فنفث فیه ثلاثاً ، وقال ( بسم الله ، أنا عبد الله ، اخسأ عدو الله ) ، ثم ناولها إیاه ، فقال : ( القینا فی الرجعة فی هذا المکان ، فأخبرینا ما فعل ) قال : فذهبنا ، ورجعنا ، فوجدناها فی ذلک المکان ، معها ثلاث شیاه ، فقال : ( ما فعل صبیک ؟ ) ، فقالت : والذی بعثک بالحق ما حسسنا منه شیئاً حتى الساعة ، فاجترر هذه الغنم ، قال : ( انزل خذ منها واحدة ، ورد البقیة(مسند احمد : 4/170 - دارمی: 15 - شماره: 17 ) در مسند از یعلی بن مره روایت شده که می گوید در مسافرتی همراه رسول الله  صلى الله علیه وسلم  بودم، در مسیر راه زنی را دیدم که نشسته بود و کودکی همراه داشت، زن به محض اینکه نگاهش به رسول الله - صلى الله علیه وسلم - افتاد ، عرض کرد، ای پیامبر خدا! این کودک با مصیبتی گرفتار شده و ما را نیز گرفتار مصیبت کرده است. معلوم نیست روزی چند بار بیهوش می شود. رسول الله - صلى الله علیه وسلم - فرمود: او را نزد من بیاورید. زن کودک را بلند کرد و به رسول الله - صلى الله علیه وسلم - داد و رسول الله - صلى الله علیه وسلم - او را جلو خود سوار کرد و دهانش را باز نمود و سه بار در آن فوت کرد و فرمود: «بسم الله ، انا عبدالله ، إخسأ عدو الله».(بنام خداوند ، من بنده الله هستم و ای دشمن خدا برو بیرون). بعد رسول الله - صلى الله علیه وسلم - کودک را به مادرش داد و فرمود: وقتی برگشتیم همین جا با ما ملاقات کن و وضعیت کودک را به ما خبر بده. راوی می گوید: ما به سفر خود ادامه دادیم و در پایان وقتی به این محل رسیدیم ، زن را همراه با سه گوسفند آنجا یافتیم . رسول الله - صلى الله علیه وسلم - خطاب به زن فرمود: حال کودک چطور است؟ زن گفت: سوگند به همان خدائی که به حق تو را فرستاده است، از آن روز تا به حال اصلاً دچار عارضه ای نشده است. این گوسفندان را برای شما آورده ام، رسول الله - صلى الله علیه وسلم - خطاب به من (راوی) فرمود: از مرکب پیاده شو و یکی از گوسفندان را بردار و بقیه را به وی پس بده

حدیث چهارم:

عن عطاء بن أبی رباح قال : قال لی عطاء بن أبی رباح : ( قال لی ابن عباس : ألا أریک امرأة من أهل الجنة ؟ قلت : بلى . قال : هذه المرأة السوداء ، أتت النبی صلى الله علیه وسلم فقالت : إنی أصرع وإنی أتکشف ، فادع الله لی . قال : ( إن شئت صبرت ولک الجنة ، وإن شئت دعوت الله أن یعافیک ) . فقالت : أصبر . فقالت : إنی أتکشف ، فادع الله لی أن لا أتکشف ، فدعا لها " ( صحیح بخاری : 10/814 شماره 5652)

عطاء بن ابی رباح روایت است که می گوید: حضرت ابن عباس - رضی الله عنه - خطاب به من فرمود: آیا زنی از زنان بهشت را به تو معرفی کنم؟ عرض کردم: دوست دارم او را بشناسم. فرمود: آن زن سیاه نزد رسول الله - صلى الله علیه وسلم - آمد و گفت: من دچار صرع شده و در عالم بیهوشی لخت می شوم، دعا بفرما تا خدا مرا شفاء دهد. رسول الله - صلى الله علیه وسلم - فرمود: اگر مایل هستی صبر کنی ، خداوند در عوض تو را به بهشت می برد و اگر می خواهی برایت دعا کنم تا شفاء حاصل کنی؟ زن گفت: صبر می کنم ولی من در عالم بیهوشی لخت می شوم، دعا بفرما تا لخت نشوم. رسول الله  صلى الله علیه وسلم  برای وی دعا کرد. در روایات آمده است، ابن جریح می گوید: عطاء برای من روایت کرده است که: او آن زن دراز قد و سیاه را در زیر پرده های کعبه دیده است. ابن حجر در فتح الباری  بیان داشته که آن زن گفت: من از شیطان می ترسم مبنی بر اینکه مرا لخت نکند و لباس هایم را بیرون نیاورد.

از روایات مذکور چنین فهم می شود که رسول الله صلى الله علیه وسلم  جن ها را بوسیله امر، نهی و لعن و نفرین بیرون کرده و انها را از جان بیمار رانده است وجن داخل بدن شخص را خطاب قرارداده وباانان سخن گفته است.

 

ثانیا:

سخن نقل شده  ازامام احمد در کتاب بدایع الفواید سند ندارد وثانیا درتعارض با نقلی است که ابن مفلح ازامام احمد درکتاب آداب الشرعیه نقل میکند. قَالَ أَحْمَدُ رَحِمَهُ اللَّهُ فِی رِوَایَة الْبِرْوَاطِیِّ فِی الرَّجُل یَزْعُم أَنَّهُ یُعَالِج الْمَجْنُونَ مِنْ الصّرعِ بِالرُّقَى وَالْعَزَائِم وَیَزْعُم أَنَّهُ یُخَاطِب الْجِنَّ وَیُکَلِّمُهُمْ وَمِنْهُمْ مَنْ یَخْدِمُهُ قَالَ مَا أُحِبُّ لِأَحَدٍ أَنْ یَفْعَلهُ ، تَرْکُهُ أَحَبُّ إلَیَّ (الآدَابُ الشَّرْعِیَّة:ص198/ج1)روایت شده ازامام احمد درباره مردی سوال شد اروی که مدعی است مجنون دچار صرع را بوسیله رقیه وتعویذها درمان میکند ومدعی است که جنی را خطاب قرار میدهد وسخن میگوید باانها وازآن ها کسی است که بوی خدمت میکند. گفت دوست ندارم احدی این کار را انجام دهد و ترک آن در نظرم بهتر است...علی رغم این که هردو نقل از امام احمد ابن حنبل بدون سند است بااین حال بایکدیگر تعارض درمتن نیز دارد واین خود دلالت بر عدم صحت این نقل قول دارد.درنقل ابن مفلح ازامام احمد : عبارت من نمی دانم این دیگر چیست! چیزی در این باره نشنیده ام وجود ندارد ...بنابراین علاوه بر بی سند بودن هر دونقل مخالفت وتعارض متن دراین دوروایت بایکدیگر بی اعتباربودن آن را ثابت میکند.

ثالثا:

ازعمل خود امام احمد ابن حنبل رحمه الله باسند صحیح ثابت است که ایشان برمسحوروجن زده رقیه خوانده است و جنی برزبان مسحور سخن گفته وامام احمد جنی را خطاب قرار داده است.

سمعت أبا الحسن عَلِیّ بْن أَحْمَدَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ المکری ، العبرانی ، قدم علینا فِی ذی القعدة من سنة اثنتین وخمسین ، قَالَ : حَدَّثَنِی أبی ، عَنْ جدی ، قَالَ : کنت فِی مسجد أبی عَبْد اللَّه أَحْمَد بن محمد بْنِ حنبل ، فأنفذ إلیه المتوکل بصاحب له یعلمه ، أن له جاریة بها صرع ، وسأله أن یدعو اللَّه لها بالعافیة ، فأخرج له أَحْمَد نعل خشب بشراک خوص للوضوء ، فدفعه إلى صاحب له ، وقال له : تمضی إلى دار أمیر المؤمنین ، وتجلس عند رأس الجاریة وتقول له یقول لک أَحْمَد : أیما أحب إلیک : تخرج من هذه الجاریة ، أو أصفع الآخر بهذه النعل ؟ فمضى إلیه ، وقال له مثل ما قَالَ أَحْمَد ، فقال المارد عَلَى لسان الجاریة : السمع ، والطاعة ، لو أمرنا أَحْمَد ، لا نقیم فِی العراق ما أقمنا به ، إنه أطاع اللَّه ، ومن أطاع اللَّه ، أطاعه کل شیء ، وخرج من الجاریة ، وهدأت ، وزوجت ، ورزقت أولادًا ، فلما مات أَحْمَد ، عاودها المارد ، فأنفذ المتوکل إلى صاحبه أبی بکر المروزی ، وعرفه الحال ، فأخذ المروزی النعل ، ومضى إلى الجاریة ، فکلمه العفریت عَلَى لسانها لا أخرج من هذه الجاریة ، ولا أطیعک ، ولا أقبل منک ، أَحْمَد بن حنبل أطاع اللَّه ، فأمرنا بطاعته:( طبقات الحنابلة1/233 /اکام المرجان فی أحکام الجان ص 135-136، السیوطی لقط المرجان فی أحکام الجان)
روایت شده که امام احمد در مسجد خود نشسته بود. شخصی از طرف خلیفه متوکل نزد او آمد و گفت: در خانه امیر المؤمنین دختری دچار بیماری صرع شده است، خلیفه مرا فرستاده تا حضرتعالی برای او دعای تندرستی کنی.

امام دو تا از لنگ کفش خود را که از چوب ساخته شده بودند، به آن مرد داد و فرمود: به خانه امیرالمؤمنین برو و پشت سر آن دختر بنشین و خطاب به جن بگو: احمد تو را میان رفتن و میان هفتاد ضربه از ضربت این دو لنگ کفش اختیار داده است، کدام را اختیار می کنی؟ آن مرد در حالی که دو تا لنگ کفش حضرت امام احمد را در دست گرفته بود، برگشت و پشت سر دختر نشست و پیغام امام احمد را به وی ابلاغ نمود. آن جن سرکش از زبان دختر گفت: حرف امام احمد را با جان و دل می پذیرم و از بدن این بیمار بیرون می روم، حتی امام احمد اگر ما را به بیرون شدن از عراق امر کند، اطاعت می شود، چرا که او خدایش را اطاعت می کند و هر کس از خدا اطاعت کند، هر چیزی از وی اطاعت می کند. بعد جنی از آن دختر جدا شد، و دختر شفا حاصل کرد و صاحب فرزند شد.

وقتی امام فوت کرد، جن سرکش برگشت، خلیفه برای شفاء و تندرستی آن دختر، قاصدی را نزد شاگردی از شاگردان امام احمد فرستاد و از وی طالب دعا کرد. شاگرد امام احمد با کفش های مذکور حاضر شد و خطاب به جنی سرکش گفت: برو بیرون ورنه با این دو لنگ کفش، پدر تو را در می آورم، جنی سرکش گفت: از تو اطاعت نمی کنم و هرگز از بیمار جدا نمی شوم، اما امام احمد بن حنبل از خداوند اطاعت کرده است و ما جن ها به پیروی از او امر شده ایم....

 

این روایت باسندی صحیح از امام احمدابن حنبل رحمه الله نقل شده است که بی اعتبار بودن نقل قول کتاب بدایع الفواید را ثابت میکند.

     رابعا:

رای علمای سلف صالح ازجمله شارح طحاویه امام ابی العز حنفی رحمه الله و شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله که ابن قیم و ابن مفلح ازشاگردان ایشان هستند...برخلاف این نقل است.

امام أبی العز الحنفی رحمه الله درشرح خود برعقیده طحاویه میگوید:

وما یحصل لبعضهم عند سماع الأنغام المطربة، من الهذیان، والتکلم لبعض اللغات المخالفة للسانه المعروف منه! ذلک شیطان یتکلم على لسانه، کما یتکلم على لسان المصروع، وذلک کله من الأحوال الشیطانیة.(شرح طحاویه ابی العز باب تبدیع من یصعق عند سماع الأنغام الحسنة)

آنچه برای بعضی افراد موقع شنیدن نغمه های زیبا و دلنشین حاصل می شود همچون هذیان و بر زبان آوردن برخی کلمات که مخالف سخنان معمولی اش است، باید دانست که این شیطان است که بر زبان او حرف می زند همان طور که بر زبان فردی که به بیماری صرع مبتلاست، حرف می زند، همه اینها از احوال شیطانی است.

 

شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله درمجموع الفتاوی دربیش از ده موضع به سخن گفتن شیطان برزبان مصروع اشاره کرده است.

 

 یحصل لهم أحوال شیطانیة بحیث تتنزل علیهم الشیاطین فی تلک الحال ویتکلمون على ألسنتهم کما یتکلم الجنی على لسان المصروع(ج11ص574):برای آنها(اهل خمر ومی) احوال شیطانی درآن حالشان  بسبب نزول شیاطین برآنها ایجاد می شود وشیاطین برزبان آنها سخن میگویند همانطور که جن برزبان مصروع سخن میگوید.

 

همچنین شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در مجموع الفتاوی بابی را عنوان میکند بنام:سوال از جن وصرع جن بر انس.دراین باب شیخ الاسلام میفرماید: داخل شدن جن به بدن انسان باتفاق ائمه ثابت شده است وازامام احمد نقل میکند:

قال عبد الله بن الإمام أحمد بن حنبل قلت لأبی : إن أقواما یقولون : إن الجنی لا یدخل فی بدن المصروع فقال : یا بنی یکذبون هذا یتکلم على لسانه: عبدالله فرزند امام احمد بن حنبل می گوید : از پدرم سؤال کردم: بعضی ها می گویند که: جن وارد بدن کسی نمی شود که مبتلا به مرض صرع است. امام فرمود: فرزندم! اینها دروغ می گویند، زیرا کسی که مبتلا به بیماری صرع است به زبان جن سخن می گوید .

ودرادامه میفرماید: وهذا الذی قاله أمر مشهور فإنه یصرع الرجل فیتکلم بلسان لا یعرف معناه ویضرب على بدنه ضربا عظیما لو ضرب به جمل لأثر به أثرا عظیما . ولیس فی أئمة المسلمین من ینکر دخول الجنی فی بدن المصروع وغیره ومن أنکر ذلک وادعى أن الشرع یکذب ذلک فقد کذب على الشرع ولیس فی الأدلة الشرعیة ما ینفی ذلک: آنچه که امام احمد فرموده است صحت دارد و مشهور است، زیرا انسان به بیماری صرع متبلا می شود، آنگاه به زبانی حرف می زند که معنی آن را نمی داند. بیماری مصروع هر چند که مورد ضربه های سنگینی قرار گیرد احساس نمی کند، در حالی که اگر آن ضربه به شتری وارد شود، روی آن تأثیر می گذارد و وی را ناراحت می کند. هیچ احدی از امت اسلامی دخول جن در بدن مصروع را رد نکرده است و هر کس منکر این شود و بگوید که شریعت این امر را تکذیب می کند، علیه شرع دروغ گفته است. در دلائل شرعی، دلیلی وجود ندارد که دخول جن در بدن انسان را نفی کند.

علامه ابن قیم رحمه الله شاگرد شیخ الاسلام ابن تیمیه نیز باهمین مفهوم ازاستادش درکتاب طب نبوی سخن گفتن جنی برزبان مصروع و جن زده را بیان میکند که دراینجا به همین قدر بسنده میکنیم ونیازی نمی بینیم که بیش از این قلم فرسایی کنیم.ان شالله مطالب فوق خواننده ی حق جو را به حق وحقیقت خواهد رساند.

اللهم صل وسلم وبارک علی عبدک ورسولک محمد وعلی آله وصحبه سلم

تالیف وتحقیق:

ابوباران(امین حقی)