جصّاص در تعریف سحر تفاوتی بین معنی لغوی و معنی اصطلاحی آن قائل نشده است. سحر از نظر او عبارت است از «هر چیزی که علت آن پوشیده و پنهان باشد و برخلاف حقیقت خود تصور شود و بمنزلهی گمراه کردن و نیرنگ باشد».[1]
فخررازی هم در تفسیر خود همین دیدگاه را دارد و گفته است: «بدان که سحر در اصطلاح شریعت مختص هر چیزی است که علت آن پنهان باشد و برخلاف حقیقت خود تصور شود و بمنزلهی گمراه کردن و نیرنگ باشد».[2]
این دو تعریف مانع نیستند، لذا این دو دانشمند چیزهایی که در قلمرو سحر قرار نیستند را نیز جزو مصادیق سحر به شمار آوردهاند. در مبحث انواع سحر در این زمینه سخن خواهیم گفت.
ابن عابدین سحر را این چنین تعریف کرده است: «سحر علمی است که بوسیلهی آن ملکهای نفسانی بدست میآید که انسان میتواند از طریق آن کارهای شگفتانگیزی را انجام دهد که علل و اسباب آنها پوشیده و پنهان است».[3]
ابن خلدون هم تعریفی شبیه تعریف مذکور را در مورد سحر ارائه داده و گفته است: «سحر عبارت است از علم به کیفیت استعدادهایی که نفوس بشری از طریق آنها میتوانند بدون یاریگر و یا به یاری امور آسمانی در عالم عناصر تاثیر بگذارند، که اولی سحر و دومی طلسم نامیده میشود».[4]
تفاوت بین دو تعریف اول و دو تعریف آخر در این است که سحر از نظر دو تعریف اول شامل هر چیزی میشود که علت آن پوشیده و پنهان باشد، خواه آن چیزی که علتش پنهان است یک نیرنگ علمی باشد و یا ویژگی برخی از مخلوقات باشد و یا اینکه تخیل و نیرنگ باشد. ولی دو تعریف آخر سحر را صفتی برای برخی از نفوس آدمیان قرار میدهد که میتوانند بوسیلهی آنچه از سحر آموختهاند در جهان مادی تاثیر بگذارند.
ما با جصّاص و رازی در جواز اطلاق سحر بر هر چیزی که علت آن پنهان باشد نزاعی نداریم، ولی اختلاف ما با آنان در این است که سحر اصطلاح شارع است (و احکامی بر آن مترتب است)، وجصّاص خود اقرار کرده است که اطلاق سحر بر بیان در حدیث «إن من البیان لسحرً» مجاز است نه حقیقت.[5]
شایسته بود که جصّاص سخنچینی و آنچه که حیلهگران بوسیلهی دستگاههای مرکب هندسی و داروها و چابکدستی انجام میدهند تا به مقصود خود برسند، را جزو سحر مجازی به شمار میآورد نه سحر حقیقی که خداوند از انجام دهندهی آن به کافر نامبرده است.
شیخ سلیمان پسر عبدالله پسر محمد پسر عبدالوهاب میگوید: «سحری که از طریق دارو و دود کردن و امثال آنها انجام میگیرد سحر به شمار نمیآید، و اگر سحر نامیده شود از طریق مجاز است همانند نامگذاری سخن بلیغ و سخنچینی به سحر. ولی این نوع سحر به خاطر ضرر و زیانی که دارد حرام است و انجام دهندهی آن به شدت مورد تعزیر قرار میگیرد».[6]
مسألهی دیگر دیدگاههای مختلف علما در تعریف سحر است، و برخی از علما معتقدند که حقیقت و ماهیتی برای سحر وجود ندارد در حالی که برخی دیگر معتقدند که سحر دارای حقیقت است.
مثلاً اگر ابوبکر رازی در تعریف سحر گفته است: «سحر هر چیزی است که علت آن پوشیده و پنهان باشد و برخلاف حقیقت خود تصور شود و بمنزلهی گمراه کردن و نیرنگ باشد» به این خاطر بوده است که سحر از نظر او حقیقت ندارد.
استاد سید قطب از دانشمندان معاصر هم همین دیدگاه را دارد و در تعریف سحر گفته است: «سحر عبارت است از فریب دادن حواس و اعصاب و الهام کردن به نفوس، و سحر طبیعت اشیا را تغییر نمیدهد و حقیقت جدیدی را ایجاد نمیکند ولی آنچه را که جادوگر میخواهد به حواس و عواطف انسان القا میکند».[7]
اما کسانی که معتقدند سحر دارای حقیقت است، آن را مانند ابن خلدون تعریف کردهاند.
از جمله کسانی که بر این باورند ابن قدامه است. وی در تعریف سحر گفته است: «سحر عبارت است از گرهها و افسونهایی که جادوگر بر آن ها میخواند یا مینویسد و یا عملی است که ساحر آن را انجام میدهد و بطور غیرمستقیم در بدن، قلب و یا عقل فرد جادو شده تأثیر میگذارد».[8]
تهانوی هم در تعریف سحر گفته است: «سحر عبارت است از این که انسان در حین ارتکاب گفتار یا کرداری که در شریعت حرام شده است، کاری خارق عادت را انجام دهد. سنت خدا بر این جاری بوده است که خود در ابتدا انجام دهندهی این کار خارق عادت باشد».[9]
ازهری میگوید: سحر نوعی تقرّب به شیطان و کمک گرفتن از اوست.
همچنین میگوید: سحر، در واقع انتقال چیزی از حقیقت اصلی آن به چیزی دیگر است. گویا وقتی ساحر، باطل را در صورت حق میبیند، پس آن چیز را از صورتش سحر میکند یعنی تبدیل کرد([1]). شمراز فرزند ابو عایشه روایت میکند که گفت: عربها به این دلیل سحر را سحر نامیدند که صحت و سلامتی رابه بیماری تبدیل میکند([2]). ابن فارس میگوید: سحر یعنی نمودار ساختن باطل بصورت حق([3]). در معجم وسیط میگوید: سحر به چیزی میگوید که مأخذ آن دقیق و لطیف باشد([4]). در محیط میگوید: سحر یعنی جلوه دادن چیزی به زیباترین شکل ممکن جهت فریب دادن مردم([5]).
وصلی اللهم وسلم و بارک علی حبیبنا محمد وعلی آله وصحبه اجمعین
[1]- لسان العرب (4/ 348) چاپ: صادرـ بیروت.
[2]- منبع قبلی.
[3]- مصباح المنیر (267) چاپ: المکتبة العلمیة ـ بیروت.
[4]- المعجم الوسیط (1/419) دار الفکر.
[5]- المحیط (399)، بیروت.
[1]- الجّصاص، أحکام القرآن (1/42)
[2]- قصه السحر(25)
[3]- حاشیه ابن عابدین(1/44)
[4]- ابن خلدون، المقدمه (923)
[5]- جصّاص، احکام القرآن (1/43)
[6]- تیسیر العزیز الحمید(325)
[7]- سید قطب، فی ظلال القرآ (6/4007)
[8]- ابن قدامه، المغنی(8/150)
[9]- تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون (152)